نقش عشق در رابطه مشترک چیست؟

فایل صوتی عشق هرگز کافی نیست

عشق  تجربه ای ویژه و شگرف است که تفسیر آن چندان هم ساده نیست و بسیاری از بزرگانی که آن را تجربه کردند، در بیان تعریفی دقیق، از آن محتاطانه عمل کردند. مولانا وقتی به شرح عشق می رسد، با یک بیت تسلیم عشق می شود:

هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل مانم از آن

بدین ترتیب  برای بیان توصیفی از عشق، خود را شرمنده آن می بیند و به این نتیجه می رسد که از هر زاویه ای که از عشق سخن بگوید، بیان جامع و درستی از عشق نخواهد داشت. برای همین ما هم در اینجا  تنها تعریفی کلی از عشق بیان می کنیم تا تنها درک مشترکی از عشق داشته باشیم. عشق یا احساس دل دادگی،  به معنای دوست داشتن شدیدی است که فردی نسبت به فرد دیگر یا چیز دیگری داشته باشد.

البته در این تعریف هم نکته قابل توجهی وجود دارد و آن این است که آیا می توان عشق را دوست داشتن زیاد نامید؟ در واقع باید گفت میان عشق و دوست داشتن تفاوت وجود دارد. ما در دوست داشتن ویژگی ها و خصوصیات مثبت طرف مقابل را می بینیم و به همین دلیل او را دوست می داریم مثلاً فردی که دوست دارم، بخشنده و با محبت است، یا  گلی را که دوست دارم، بسیار خوشبو و زیباست. اگر این خصوصیت ها نباشند، دلیلی بر دوست داشتن وجود ندارد.

ولی در عشق ، عاشق طرف مقابل را برای همه چیز های خوب و بدی که در او وجود دارد ، دوست می دارد. برای عاشق، همه وجود معشوق خواستنی است، و ولع رسیدن به معشوق او را بی تاب می کند. اینجاست که عشق را پر خطرتر از دوست داشتن می دانیم. پس چه چیز باعث می شود که حضور عشق را در رابطه مشترک با اهمیت می شماریم و آن را یکی از عوامل موثر و مهم معرفی می کنیم.

قبل از پاسخ به این سوال، بد نیست عشق را از زاویه دیگری  هم بنگریم. انسان همیشه قلب را خانه عشق می داند و آن را نشانی از عشق  می شناسد، چرا که  بسیاری از علایم وجود عشق، را در قلب احساس می کنیم و نمی توانیم باور کنیم که قلب در آن نقشی نداشته باشد. ولی در واقع ما عشق را مدیون مغزمان هستیم. مغز ما نقش بسیار مهمی در بروز این احساس و هیجان پر شور دارد. اگر بخواهیم خلاصه وار بدانیم چه عواملی باعث می شود احساس زیبا و پر شور عشق را تجربه کنیم باید بگوییم ، یکی از آن ترشح مواد شیمیایی در مغز ماست. فرد عاشق در جریان عشق، لذت عمیقی را تجربه می کند. که حاصل ترشح هورمون دوپامین است. لذتی که زن و مرد در عشق دارند بخش زیادی مدیون همین ماده هستند. به همین دلیل است که حتی گاهی اوقات احساس می‌کنیم به طرف مقابل معتاد شده‌ایم و حضور او را طلب می کنیم.

دوپامین منشاء لذتی است که تمایل ادامه این رابطه را در ما بوجود می آورد.  دو ماده تستوسترون و پروژسترین در میل جنسی زن و مرد نقش مهمی ایفا می کنند. همچنین ترشح اکسی‌توسین  یا هورمون عشق  باعث می شودکه  رابطه ، اعتماد و دلبستگی  به وجود آید. همان هورمونی که در زنان بعد از تولد فرزند ترشح می شود. یکی دیگر از مهم ترین ماده شیمیایی مغز ما سروتونین است که به طور کلی  سروتونین مسئول تعادل خلق، اشتها، خواب، حافظه و جاذبه‌ی جنسی، در ما انسانها هاست. هنگامی که عاشق می شویم، سروتونین در ما از تعادل خارج می شود . برای همین دچار مشکلات خواب، اشتها، خلق و همین طور حواسپرتی می شویم. بسیاری از صفاتی که به عاشق نسبت می دهند، از همین انتقال دهنده عصبی است.

همه این هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی، در کنار هم برای پشتیبانی از عشق همکاری می‌کنند. البته هیچگاه نمی توان ادعا کرد که تنها هورمون ها در یک رابطه عاشقانه نقش دارند و نقش روانی آن هم در جایگاه خود قابل بررسی است. ولی نقش شیمی مغز، و شدت و ضعف ترشحات شیمیایی، نقش مهمی در رابطه مشترک و متعهدانه، بین  زن و مرد دارد و همین اهمیت آن را بالا می برد.

اما سوالی مطرح می شود و اینکه آیا می توان عشق را در رابطه مشترک پایدار دانست و اصلا چقدر می توانیم روی وجود عشق حساب باز کنیم؟ باید بگوییم که سطح ترشحات هورمونی  بنا بر نوع عشق متفاوت است ولی عمدتاً بعد از شش ماه ما شاهد کاهش  تدریجی ترشحات هورمونی  هستیم. به طوری که در برخی موارد  کاملاً ترشحات هورمونی متوقف می شود . اما در برخی افراد این هورمون ها تا پایان عمر در سطحی پایین ترشح می کنند و به اصطلاح عشق پایداری دارند. همچنین در موارد خاص سطح ترشحات در همان سطح باقی می ماند و نهایتاً مشکل ساز می شود.

با توجه به اینکه عشق همیشه ستودنی است و باعث غنی کردن رابطه مشترک می شود، ولی  به دلیل همین عدم پایدای نمی توان آن را تنها معیار، زندگی مشترک قرار دهیم و در یک جمله معروف و شناخته شده” عشق هرگز کافی نیست.”

برای رابطه مشترکی سالم، لازم است همه جنبه های آن به درستی  بررسی شود. خواسته های دو طرف، نیاز ها ، اهداف ، ارزش ها و معنای مشترک دو نفر، مورد ارزیابی قرار گیرد و در نهایت  به درجه ای ازشناخت نسبت به همدیگر برسند، تا آغاز گر تولدی دیگر در زندگی شان باشد.

در اینجا باید بدانیم که پایین آمدن سطح هورمون ها و کاهش آن میزان ازشیدایی  لزوماً اتفاق نا خوشایندی نیست. ما در آن سطح از شیدایی، بسیاری از توانمندی های عقلانی خود را از دست می دهیم.  هنگامی که ازشناخت و تفکر عقلانی صحبت می کنیم نا خود آگاه این از ذهن می گذرد که عاشق در آن سطح از هیجان نسبت به معشوق چه طور می تواند عقلانی  فکر کند و برای زندگی مشترکش تصمیم بگیرد، در واقع باید گفت که تقریباً امکان پذیر نیست و این توانمندی نا حدودی مختل می شود.

چون سیستم مغز ما وقتی سطح هیجان و احساسات بالا می رود، قدرت پایینی در تفکر عقلانی دارد و ما برای تصمیم گیری به تفکر منطقی نیازمندیم. برای کمک به این افراد که درگیر عشق و دلدادگی فراوانی شده اند،  بهترین پیشنهاد این است که از عشق، که چون گوهر گرانقدر در وجودتان رشد کرده، به درستی بهره مند شوید و از حضورش لذت ببرید و شتابزده به دنبال تصمیم برای رابطه ای طولانی مدت و متعهدانه نباشید ، این درنگ باعث می شود تا عشق به سطحی برسد که حال توانایی تصمیمی درست و پایدار در زندگی مشترک داشته باشید و این کمک می کند تا زندگی آینده پر شور و مطمئن تری را در کنار هم تجربه کنید.

اسکرول