چرا قضاوت دیگران را می کنیم؟

هر بار که به قضاوت دیگران می نشینیم در حال آشکار کردن بخش‌های شفا نیافتۀ خویش هستیم”

فریدریش نیچه

همه ما با قضاوت کماکان آشنا هستیم. کمتر کسی از بین ماست که با کلامی از دوست یا اعضای خانواده اش ناگهان سکوتی مبهم همه وجودش را فرا نگرفته باشد و احساس نکند که ای کاش  این لحظه اینجا نباشد تا بتواند راحت تر نفس بکشد، و  ببیند چه چیزی شنیده است و چرا در مورد او چنین تصوّری کرده اند. این احساسی است که بسیاری از ما بعد از یک قضاوت و پس از یک پیش داوری درباره خودمان تجربه کرده ایم.

قضاوت در لغتبه معنای داوری کردن است. اما قضاوت در واقع عادتی است که ما در بسیاری مواقع به صورت ناخودآگاه انجام می دهیم. قضاوت ما ممکن است درست یا نادرست باشد. وقتی یک رویداد بیرونی، حادثه یا هر اتفاقی را مشاهده می کنیم، و یا حتی صحبت ها و صداهایی را می شنویم. مغز ما شروع به پردازش می کند و ما آن رویداد بیرونی را قضاوت می کنیم یعنی اول به دنبال دلیل انجام آن اتفاق برای خودمان  هستیم و سپس این اتفاق را ارزیابی می کنیم که آیا در این موقعیت و شرایط، آن خوب بوده است یا بر عکس اتفاق بدی است. ؟ین ارزیابی می تواند درست یا غلط باشد.

ما از چه سنی توانایی قضاوت کردن داریم؟

آیا از بدو تولد می توانیم قضاوت کنیم. خلاصه وار باید بگوییم که شخصیت ما سه عنصر مهم دارد که از بدو تولد تا 6 سالگی شکل می گیرد. ما هنگامی که متولد می شویم بیشتر بر اساس غرایز و تمایلاتی که اصطلاحاً نهاد گفته می شود، عمل می کنیم ، و تمرکزمان، بر خودمان و خواسته هایمان است. حدود دو سالگی عنصر دوم شخصیت ما با نام ایگو یا خود شکل می گیرد تا به طوری منطقی تمایلات ما را کنترل کند.

در نهایت بین 3 تا 6 سالگی عنصر سوم شخصیت ما با نام سوپر ایگو یا فرا خود شکل می گیرد، که اصطلاحاً به آن اصل اخلاق می گوییم. از این پس معیار های اخلاقی را از خانواده، مدرسه و جامعه محیط اطرافمان می آموزیم که چه چیز هایی بد و چه چیز هایی خوب و ارزشمند هستند. چه کار هایی را باید انجام دهیم و چه کار هایی را نباید انجام دهیم. در این مرحله است ما توانایی قضاوت کردن پیدا می کنیم.

اما مشکل ازجایی آغاز می شود که انسان پس از شناخت اخلاق  خوب و بد ،  شروع به پیش داوری در مورد رفتار، گفتار دیگران می کند و حتی سعی می کند نیت و اندیشه دیگران را مورد قضاوت قرار دهد و این در حالی است همه با پیش فرض و گمان های بی دلیل انجام می گیرد، و نتیجه ای جز تبعیض، تحقیر و برچسب زدن به افراد دیگر ندارد.

اما یک سوال مطرح می شود که چرا انسان این قدر به دنبال قضاوت کردن افراد و دنیای پیرامون خود است؟

برخی به این سوال این چنین پاسخ می دهند که انسان با ذهن کنجکاو خود به دنبال این است تا با این کار چارچوب درستی  برای توصیف رفتار و اعمال انسان ها بسازد تا بتواند به دنیای اطراف خود معنایی ببخشد.

اما به دلیل نداشتن سنگ محک دقیق و با پیش داوری برای خود دنیایی می سازد که بر اساس واقعیت نیست و با برچسب هایی مثل خوب، بد، زشت، زیبا، خسیس، حراف، حریص، عالی، باشکوه و … شکل گرفته است. این دنیایی که ساخته شده مثل باورهای انسان های اولیه در مورد اتفاقات طبیعی است. مثلاً انسانها دلیل زلزله را نمی دانستند ، آنها این اتفاق را چنین توجیه می کردندکه خدای زمین از خواب بیدار می گردد و برای همین باعث تکان خوردن زمین می شود.

اما یک سوال مطرح می شود چرا برخی از ما بیشتر از دیگران قضاوت می کنیم؟

بنا بر تحقیقات انجام شده بسیاری از افراد بی دلیل قضاوت نمی کنند و این رفتار قضاوت کردن و پیش داوری دلایل مشخصی دارد:

_ برای برخی از ما قضاوت کردن راهی برای پنهان کردن ضعف ها و ناتوانی هاست. شاید افرادی را می شناسید که در جمع همیشه دیگران را قضاوت می کنند و آنان را به خاطر برخی از رفتار ها سرزنش می کنند. این افراد بیشتر می خواهند ناتوانی های خود را پشت دیگران پنهان کنند. این افراد برای فرار از سرزنش دیگران، خودشان دیگران را قضاوت و مورد سرزنش قرار می دهند. آنان خودشان را دوست ندارند و در مقابل توانایی دوست داشتن دیگران را هم ندارند.

_ افرادی هستند که قضاوت کردن برایشان عادت شده است. عمدتاً این افراد در محیطی بزرگ شده اند که والدین یا مراقب هایی سخت گیر داشته اند که همیشه رفتار هایشان را ارزیابی می کرده اند یا معلمانی که همیشه آنان را بی رحمانه قضاوت می کردند. مثلاً تو پسر تنبلی هستی یا تو دختر باسلیقه ای نیستی و …برچسب هایی که همیشه در خانواده و مدرسه می شنیدند و این تبدیل به یک عادت رفتاری شده است.

_ برخی از افراد به دلیل کودکی همراه با فقر، بی‌توجهی والدین، سوءاستفاده یا طرد شدگی که داشته اند. در سنین بزرگسالی برای فرار از تجربه‌های مشابه، با قضاوت درباره دیگران به‌طور ناخودآگاه در اطراف خود دیواری درست می کنند تا دیگران به آنان نزدیک نشوند.

_ برخی نیز رفتار یا خصوصیتی که در خودشان وجود دارد را به دیگران نسبت می دهند خودشان بسیار تندخو هستند ولی دوستشان را فردی تند خو معرفی می کنند  با این کار رفتار هایی که در او وجود دارد را به دیگران نسبت می دهد که به این کار فرافکنی گفته می شود. با عمل فرافکنی فرد آرامش کوتاه مدتی برای خود ایجاد کنیم، زیرا می تواند خود را متقاعد کند که رفتار ناپسند او،هیچ ارتباطی با او ندارد.

« فکر کردن دشوار است، برای همین  خاطر است که بیشتر مردم قضاوت می کنند.»

کارل گوستاو یونگ

در هفته گذشته آگاه شدیم که قضاوت چیست و از چه زمانی توان قضاوت پیدا می کنیم. همچنین اینکه برخی بیش از دیگران قضاوت می کنند، چندان هم بی دلیل نیست.

آگاهی همیشه قدم مثبتی برای تغییر در ماست. عادت قضاوت دیگران می تواند مشکلاتی در روابط بین فردی و رابطه اجتماعی ما ایجاد کند. برای این تغییر لازم  است زمان و انرژی بیشتری برای تمرین بگذاریم تا بتوانیم تغییرات مثبتی ایجاد کنیم.

اما کار هایی که می توان به ما کمک کند تا قضاوت کمتری انجام دهیم عبارتند از:

_ هنگام قضاوت دیگران آگاهانه مکث کنید.

قضاوت کردن دیگران به طور خودکار و نا خود آگاه انجام می شود خصوصاً وقتی این به عنوان یک عادت در شما وجود داشته باشد. پس باید یاد بگیرید که چگونه آن را کنترل کنید. زمانی که چنین افکاری به ذهنتان می‌آید، با کلمه ایست یا استاپ قضاوت را متوقف کنید و به خودتان یاد آوری کنید که قصد قضاوت داشتید. مثلاً با دیدن دوستتان فکر قضاوتی از ذهنتان گذشت. بعد به خود یک کلمه بگویید: آیا این مساله به تو ربطی دارد؟ این عادت قضاوت کردن را کاهش می دهد.

_ قضاوت هایتان را بیشتر بررسی کنید.

زمانی که از ذهنتان قضاوتی می گذرد. آن را رها نکنید کمی آن را به چالش بکشید. مثلاً از ذهنتان گذشت که دوست چاقی دارید. به جای اینکه قضاوتتان را به زبان بیاورید و هیکل او را توصیف کنید. یک سوال از خودتان بپرسید که شاید دوست شما دچار بیماری باشد یا دارویی مصرف می کند. بنابراین اگر این جمله را بلند بگویید حتما خجالت خواهد کشید.

_سعی کنید با دیگران همدل تر باشید.

بعدازاین که فرض و گمان‌های خود را در مورد وضعیت بررسی کردید، و قضاوتی به ذهن شما خطور کرد، باید راهی پیدا کنید که از طریق آن، نسبت به فردی که در موردش قضاوت داشته‌اید، ابراز همدردی کنید. مثلاً اگر دوستتان در شرایطی عصبانی می شود و با ناراحتی از اتاق بیرون می رود.

به جای هر قضاوتی ببینید. آیا شما هم موردی بوده که در شرایط او قرار بگیرید. مثلاً برای واقعه ای ناراحت و عصبی بشوید. پس به جای قضاوت با او همدلی و هم دردی کنید. دیگر به جای قضاوت او حتی می توانید به عنوان دوستی دانا حمایتش کنید.

 _روی نقاط قوت دیگران تمرکز بیشتر داشته باشید.

در مورد رفتارهایی که در افراد دیگر دوست دارید بیشتر فکر کنید، چون به شما کمک می‌کند تا از قضاوت‌های عجولانه پرهیز کنید و به‌جای آن، به تحسین افراد بپردازید. مثلاً هنگامی که دوستتان وارد خانه شما شد ، چه چیز های خوب و مثبتی در او دیدید. با مهربانی صحبت می کند، عطر خوش بویی زده، مو هایش زیباتر از همیشه است. همه این ها باعث می شود که ذهن قضاوت نکند و متمرکز بر نقاط قوت گردد.

_ از اینکه برای دیگران کاری انجام دادید را فراموش کنید.

گاهی حس اینکه دیگران مدیون محبت های شما هستند باعث می شود که حس ‌کنید دیگران به شما مدیون هستند، و این باعث می شود به خودتان اجازه دهید در مورد آنان هر قضاوتی انجام دهید. مثلاً اگر دوستتان از شما مبلغی پول خواسته  و به دلایلی پس نداده است سعی کنید فراموش کنید و به‌جای آن، به تمام رفتارهای خوبی که دوستتان در حق شما انجام می دهد، تمرکز کنید. اگر نمی توانید فراموش کنید خواسته خود را بیان کنید و تا جای ممکن ارتباطتان را کمتر کنید.

_ قبل از اینکه قضاوتی که به ذهنتان رسید را بیان کنید، صبر کنید.

دوستتان وارد خانه تان می شود و لباس مرتبی ندارد . می توانید به محض دیدن او بگویید چه لباس نا مرتبی بر تن داری یا اینکه لحظه ای درنگ کنید. و مکالمات را به تعریف از دوستتان آغاز کنید و حتی سوالاتی بکنید که بدون اینکه قضاوتی انجام دهید پاسخ این حال دوستتان را بگیرید. حالا با بیان بهتر می توانید نظرتان را بگویید. این کار به شما فرصت داده تا در مورد موضوع و شیوه بیان نظر خود کمی فکر کنید؛ همچنین شانس اینکه نظر و قضاوت شما بازخورد خوبی داشته باشد.

_ به جای قضاوت با هم صحبت کنید

خیلی وقت ها به جای اینکه دیگران را قضاوت کنیم و یا بر چسب هایی بزنیم با چند سوال ساده هه چیز تمام می شود.

مثلاً من امروز از کنار دوستم گذشتم سلام کردم و جوابم را نداد. (ذهن قضاوت گر من می گوید: خودش را می گیرد- شاید از حرف دیروزم ناراحت شده پس حتما دختر لوسی است) فقط کافی است حرف بزید: امروز شما را دیدم، جوابم را ندادی. حتما پاسختان را خواهید گرفت.

_ هنگام بیان انتقاد هایمان از کلمات درست استفاده کنیم.

شاید به ظاهر این دو ضمیر فرق زیادی نداشته باشند ولی در هنگام بیان تاثیر بسیار متفاوتی دارند. همیشه به خاطر داشته باشید وقتی ما جمله خود را با «تو» شروع می کنیم، تحکمی تر سخن گفته ایم. و این باعث می شود طرف مقابل از همان ابتدا احساس خوبی از این مکالمه نداشته باشد.

من می خواهم با دوستم در مورد اینکه همیشه در میان جمع درباره صدایم  تذکر می دهد، با هم حرف بزنیم. اگر جمله ام را این طور بیان کنم:  «تو همیشه وقتی در حال صحبت هستم چند بار تذکر می دهی آرام تر حرف بزنم». این بار کلامم را این طور بگویم:« وقتی بلند صحبت می کنم اگر کسی به من تذکر دهد که بلند حرف می زنم بسیار ناراحت می شوم» جمله دوم اثر مثبتی بر شنونده خواهد داشت.

_ با خودتان مهربان باشید.

قضاوت کردن فقط درباره دیگران نیست. بسیاری از ما بسیار سخت گیرانه و نامهربان خودمان را مورد قضاوت قرار می دهیم. قبل از اینکار کمی صبر کنید. شما چه چیز هایی را با هم مقایسه کرده اید که در نهایت به این نتیجه رسیدید که فرد بی عرضه یا نا توانی هستید. این نتیجه گیری از کجا می آید؟ همه آدم ها نقاط قوت و نقاط ضعف بسیاری دارند. نقاط ضعف خودتان را با نقاط قوت دیگران مقایسه نکنید. دوستم خانه خرید من خانه نخریدم پس آدم بی عرضه ای هستم.

اگر او خانه خرید تو هم کارهای خوب زیادی انجام دادی. به جای مقایسه خودتان با دیگران. بیاموزید که خودتان را فقط با گذشته خودتان مقایسه کنید تا متوجه شوید که چه دستاورد هایی داشته اید و می توانید چه برنامه ریزی برای آینده داشته باشید.

برای تغییر تفکر قضاوتی خود نیاز به زمان دارید و باید به خودتان فرصت بیشتری بدهید تا این عادت چندین ساله آرام آرام از خانه ذهن شما کمرنگ و کمرنگ تر گردد.

اسکرول