انتظارات از خودتان چقدر واقعی است؟

همه ما در زندگی مان به دنبال آرامش هستیم و از نا آرامی و اضطراب گریزانیم. بد نیست آگاه باشیم که یکی از چیز هایی که ما را مضطرب و نگران می سازد و در زندگی برای ما مشکلاتی ایجاد می کند، انتظارات غیر منطقی است که از خودمان داریم. انتظار زیاد از خودمان به معنای فاصله ای است که بین آنچه واقعاً هستیم، با آنچه می خواهیم باشیم ، وجود دارد. آن چیزی که تحت عنوان خود واقعی و خود آرمانی نامیده می شود. این دو، در دو کفه ترازو هستند. یک کفه آنچه من هستم یا همان من واقعی قرار دارد و در کفه دیگر خواسته های من و به عبارتی آن چیزهایی که می خواهیم باشیم و به آن برسیم.

اگر بخواهیم تعریفی از خود واقعی مان ارایه بدهیم، باید بگوییم خود واقعی به مفهوم ارزیابی و شناخت آگاهانه فرد از خودش است؛ که جنبه های گوناگونی خواهد داشت، از جمله: شکل ظاهری ، خصوصیت فردی و اجتماعی، ویژگی های اخلاقی ، ارزش ها و … . این من واقعی در کنار همه ویژگی ها ، نقاط قوت و نقاط ضعفی هم دارد. به عبارتی هم می تواند در جنبه هایی بسیار قدرمند عمل کند و در مقابل در مواردی نقاط ضعفی هم داشته باشد. بسیار باهوش، بخشنده و کوشا باشد، و در مقابل نقاط خجالتی ، زودرنج ، عصبی و مشکلات جسمانی داشته باشد. باید بدانیم که هیچ کس کامل نیست.

اما کفه دیگر خود آرمانی ماست. همه ما گاهی فکر می کنیم که به این سلامت جسمانی یا  فلان ماشین یا خانه ای برسیم. همه اینها چیزهایی هستند که ما می خواهیم به آن برسیم و به زبان ساده خود آرمانی اند.

ما انسانها برای اینکه زندگی پویا و سرشار از نشاط داشته باشیم ، در کنار خود واقعی مان ، به خود آرمانی نیاز داریم. در اصل تکامل و پیشرفت بشر مدیون خودآرمانی او است.

اما چه طور می شود این خود آرمانی که می تواند به رشد و پیشرفت ما کمک کند، برای ما مساله ساز می گردد؟

برخی اوقات وقتی با فردی صحبت می کنید، متوجه می شوید که آنچه هست، با خواسته ها و آرزو هایش فاصله دارد. اگر همان ترازو را در نظر بگیرید، به عبارتی کفه خواسته هایش بسیار سنگین تر از کفه خود واقعی اوست، و بسیاری از مشکلات ریشه در این دارد.

در این حالت ما به جای خواسته های سالم که به رشد ما کمک می کنند، پیوسته به دنبال خواسته های غیر واقعی و عجیب هستیم. یعنی من بیش از توان و امکاناتم از خودم انتظار دارم. دیگر دنبال بهتر شدن نیستم ، بلکه ولع بهترین شدن دارم. به دنبال بهترین بدن، بهترین لباس، بهترین اخلاق، بهترین خانه و… هستیم.

چون خواسته ها غیر واقعی اند و ما توان رسیدن به آن را نداریم، برای همین ذهن شروع به قضاوت کردن در مورد خودش می کند. برای خودش بنا بر معیارهای غیر منطقی که دارد، دادگاهی تشکیل می دهد و از خودش بازجویی می کند و در نهایت در مورد خودش حکم صادر می کند. تو الان باید به فلان درجه علمی، یا توان مالی، یا فرزند و … می رسیدی، حالا که این اتفاق نیافتاده پس یک آدم  شکست خورده ، نا توان و بی عرضه ای هستی.

این نسبت ها هیچکدام واقعی نیستند ولی ما آنان را می پذیریم و شبانه روز خود را سرزنش می کنیم تا جایی که ازدست خودمان و کارهایی که کردیم، عصبانی می شویم ، اعتماد به نفسمان پایین می آید و همان کارهایی که پیش از این انجام می دادیم را هم نمی توانیم انجام دهیم، این فشار ها بتدا ما را  مضطرب می کند و خیلی زود دچار یاس، اندوه و در نهایت افسرده می شویم. در واقع ما از خودمان شکست خوردیم.

برای حل این مشکل باید چه کار کرد؟ باید بدانیم رمز موفقیت ما تنظیم پیچ ترازو است یعنی تعادلی بین خود واقعی یعنی آنچه هستیم و خود آرمانی یعنی آنچه می خواهیم بشویم، ایجاد کنیم. گام به گام جلو می رویم.

گام اول اونچه هستی(خود واقعی) را خوب بشناسید.  داشته هایی که من واقعی را تعریف می کنند چه هستند؟  شناخت دقیقی از ظاهرتان ، توانمندی ها و ضعف هایتان، خصوصیات اخلاقی و رفتاری تان، ارزش ها، اهدافی که تا به الان به آن رسیدید، داشته باشید.

باید توجه داشته باشید، خودمان را با کسی مقایسه نکنید. وقتی من می خواهم ببینم چقدر پول دارم، دیدن جیب دیگران چه کمکی به من می کند. پس مقایسه و قضاوت را کنار بگذارید.  شما انسان منحصر به فردی هستید و هیچ کس مثل شما نیست. شما نزد والدین متفاوتی پرورش یافتید ، در جامعه ای متفاوت بزرگ شده اید، و تجربیات شخصی شما  منحصر به خودتان است و حتی با خواهر و برادر دو قلویتان هم یکسان نیستید. توانایی روانی و جسمانی، شما مختص به خودتان است پس فقط به داشته هایتان نگاه کنید. لزومی ندارد داشته های شما ویژه باشد. خودتان را نه خیلی کم نبینید و نه خیلی زیاد. اندازه واقعی تان را به خوبی پیدا کنید.

 گام دوم، بعد از شناخت دقیق از خود، لازم است شناخت درستی از خواسته هایتان هم داشته باشید. خواسته های ما خیلی مهم هستند باعث بهتر شدن ما می شوند. اما آیا همه خواسته هایتان معقول و منطقی هستند؟

روی کاغذی همه خواسته هایتان را بنویسید. خواسته غیر واقعی و دور از ذهن تان را از میان آنان پیدا کنید و بدانید این خواسته ها هیچ کمکی به رشد شما نخواهد کرد. به یاد داشته باشید این خواسته های شما الان و در شرایط فعلی تان غیر واقعی اند ولی وقتی موفقیت های بیشتری به دست آوردید، شاید این خواسته برای شما غیر منطقی نباشند و می توانید برای رسیدن به این خواسته ها فکر کنید. الان پله دوم هستید و پریدن از این پله به پله دهم امکان پذیر نیست. ولی وقتی به پله نُه رسیدید، این خواسته برای شما معقول و دست یافتنی می شود. به خودتان سخت نگیرید و اصلاً عجله نکنید.

بدین ترتیب شما با شناخت درستی از خود واقعی تان پیدا کردید و به خواسته های معقولی رسیدید، در واقع پیچ ترازو را تنظیم کرده تا زندگی آرام و به دور از اضطراب را برای خود بسازید.

یک ذهن سالم خود را همانطور که هست می پذیرد و تلاش می کند که با خود آگاهی نسبت به نقاط قوت و ضعف خود برای رشد و تعالی اش تلاش کند. و به هر آنچه می خواهد دست یابد. ما باید بدانیم همیشه راه رسیدن به خواسته هایمان هموار نیست و ممکن است دچار شکست های مکرر شویم، زود خودتان را قضاوت نکنید، شما می توانید راه دیگری را برای رسیدن به خواسته هایتان انتخاب کنید.

اسکرول